خدایا عاشقت هستم
سلام خدا
خوبی؟
باز اومدم که کمی باهات حرف بزنم
راستی منو یادت هست؟
اصلا منو میشناسی؟
منم همونی که یه روز ادعای رفاقت داشتم باهات!
همونی که هی میگفتی خوب باش من باهاتم!
یادت اومد؟
همونی که هرطور خواستی باهاش شوخی کردی
هر چیز بهش دادی گفتی مال من بود بهم برگردون !!
شناختی؟
بیخیال !! اگه نشناختی بهتر !! راحتتر باهات حرف میزنم
اما بذار اول چند تا سؤال ازت بپرسم ، اجازه هست؟
این چه بساطیه واسه من چیدی؟
این چه زندگیه واسه من ساختی ؟
نه این سؤال اشتباه بود !! زندگیمو خودم ساختم !!
اینو جواب بده خوب:
چرا هرچی خوبه میگی من دادم هرچی بده میگی خودت گرفتی؟؟!!
هیچ حواست هست تو این چند سال با من چیکار کردی؟
ببینم اکه نخوام باهات رفاقت کنم ناراحت میشی؟
آخه با تو هم رفیق نباشم که دیگه کسی نمیمونه حالمو بگیره
راستی چرا هروقت میخوام با یکی از بنده هات رفیق باشم نمیذاری؟
چرا دل آفریدی؟
فقط واسه خودت؟
چقدر سؤال پرسیدم !!
خدا میخوای بگم خسته شدم؟
رفیق میخوای بگم کم آوردم؟
نه عزیز نمیگم
هر طوری میخوای بچرخون
اما ازت یه خواهش دارم
هر کاری میخوای با من بکن
با عزیزام کاری نداشته باش
باشه؟
رفتی سراغشون دیگه نرو
نذار کلامون بره تو هم ؛باشه؟
دمت گرم
نوشته شده در 10 / 4 / 1390برچسب:خدا, ساعت
16:47 توسط پژمان| |
Design By : Mihantheme |